آنچه در این کتاب بررسی و به نقد کشیده شده است، نظریهایست که تحت عنوان "پندارهی رضایت" مطرح میگردد. طرفداران این نظریه برآنند: "هرچند امیرمومنان (ع) پس از رحلت رسول اکرم (ص)، شایستگی تصدی حکومت را دارا بود و گرچه آن حضرت، حق احراز این مقام را برای خود ثابت میدید (چه به دلیل نص الهی و چه به خاطر افضلیت)، اما آن هنگام که از اقبال مردم مایوس گشت، به حکومت دیگران راضی شد و از حق خود صرفنظر کرد و از آنجا که زمامداری آنان را در راستای اجرای احکام خدا میدید، به همکاری و مشارکت در امر حکومت پرداخت". بر این اساس، نگارنده در کتاب سعی دارد تا با بررسی این نظریه، بیان نارضایتی امیرمومنان (ع) از حاکمان وقت و ارایهی دلیل سکوت آن حضرت در مقابل آنان از زبان خود امام، نشان دهد: "طبق مدارک شیعه نه تنها رضایتی از جانب امیرمومنان (ع) نسبت به مخالفانش وجود ندارد بلکه رفتار و گفتار حضرت، سراسر اعلام نارضایتی و مظلومیت خود است".