قصه شبنمی که چشم می‌بست و آغوش می‌گشود و مثل سوسوی فانوس آویخته



    فارسی

  • نوع: کتاب چاپی
  • تعداد جلد:
  • شماره جلد: ۰
  • تعداد صفحات: ۷۶
  • شابک: ۹۷۸-۹۶۴-۲۷۷۴-۱۴-۲
  • رده بندی کنگره:
  • رده بندی دیوئی: ۸fa۲.۶۲
  • شماره کتابشناسی ملی:
  • قیمت: ۱۷۰۰۰

خلاصه :

کتاب حاضر، حاوی دو نماشنامه با عنوان‌های «قصه شبنمی که چشم می‌بست و آغوش می‌گشود» و «مثل سوسوی فانوس آویخته است» که به مناسبت برگزاری سیزدهمین جشنواره ملّی تئاتر مقاومت با موضوع فتح خرمشهر به نگارش در آمده است. در خلاصة نمایشنامة «قصه شبنمی که چشم می‌بست و آغوش می‌گشود» آمده است: «مرتضی» و «زینب» نامزد هم هستند و «مالک»، بهترین دوست مرتضی همسری به نام «رعنا» و دختری به نام «شبنم» دارد. جنگ است و «مرتضی» و «مالک» برخلاف بقیه مردم شهر را ترک نمی‌کنند. در حادثه‌ای «مالک» جان «مرتضی» را نجات می‌دهد و دیگر اثری از مالک دیده نمی‌شود. بعد از جنگ که آرامش نسبی به شهر حاکم می شود، «زینب» پیشنهاد می‌کند که هرچه زودتر جشن عروسی بگیرند. امّا «مرتضی» که شاهد حرف و حدیث مردم پشت سر «رعنا» است به وی پیشنهاد ازدواج می‌دهد تا دین و تکلیف خود را در برابر «مالک» انجام داده باشد. سال‌ها می‌گذرد و «رعنا» و «مرتضی» که اینک هفده سال است ازدواج کرده‌اند، نامه‌هایی از «مالک» دریافت می‌کنند. آن‌ها در اثبات این‌که نامه‌ها از طرف «مالک» است یا نه، با رازهایی دربارة «زینب» و «شبنم» روبه‌رو می‌شوند.