از جمله فرقههایی که توسط صاحبان زور و زر و تزویر در میان شیعیان به وجود آمد، «بهائیت» بود که از داخل حوزههای درس و بحث علمی جهان تشیع در نجف اشرف با نفوذ فردی با نام «احمد احسایی» متولد شد. او عقایدش را به شاگردش «کاظم رشتی» و او نیز به شاگردش «علی محمد شیرازی» منتقل نمود که سرانجام توسط «حسینعلی نوری» از مریدان علی محمد به صورت فرقة بهائیت در اسراییل خودنمایی کرد. نگارنده در کتاب حاضر، نخست تاریخچة مختصری از زندگی علیمحمد باب و چهار مناظرهای را که در طول حیات خود داشت به رشتة تحریر درآورده تا بر همگان روشن گردد که فرقهسازان بازیچة دست اجانب چگونه افرادی بودند و معلوم گردد که لیاقت و شایستگی آن را دارند که به عنوان مقتدا محسوب شوند یا خیر؟ سپس پاسخنامهای که آقای «میرزا اسدالله بدری مراغی» به آقای «صالح اقتصاد مراغهای» نوشته، عرضه شده است. نام برده پدرزن صالح مراغهای و از مبلغان بهایی است. صالح مراغهای موضوع بهایی شدن خود و سپس برگشتن از این فرقه را توضیح میدهد و این نامه را اسدالله بدری به عنوان اعتراض به او مینویسد و او پاسخ میدهد. در ضمن نگارنده، متون عربی رسالة «ایقاظ» را که آقای صالح مراغهای از اقدس ایقان و... شاهد بر مطالب خود آورده تا حدی که امکان داشت، ترجمه نموده تا مخاطب دریابد که آنان برای اغفال مردم از چه حربههایی استفاده میکردند.